شاهان و حکمرانانی که بر مردم حکومت می کردند مرتکب جنایات فراوانی می شدند اما کمتر کسی از جنایات آنان با خبر می شد. اطرافیان هم که دست کمی از خودشان نداشتند اغلب با چاپلوسی سعی در پنهان کردن حقایق داشتند. تنها جهانگردان خارجی و مستشرقان بودند که گاهی چیزی از مشاهدات خود را برای مقاصد خاصی می نوشتند.
یکی از این شاهان شاه عباس صفوی است که برادران شرلی که از جاسوسان انگلیس در لباس تاجر و سفیر و جهانگرد و به قصد تحریک صفویان بر ضد عثمانیان و شعله ور ساختن آتش جنگ شیعه و سنی و ضعیف کردن قدرت اسلام به ایران آمده بودند، در سفرنامه خود مطالبی در باره وی نوشته اند.
"در اوایل سال 1628 میلادی یک هیأت نمایندگی انگلیسی برای دستیابی به منابع جدید تجارت وارد ایران شد. در همین زمان ”آنتونی و روبرت شرلی“ نیز به ایران آمدند. این دو برادر از مشهورترین به اصطلاح سیاحانی هستند که با اغراض سیاسی و به قصد تحریک شاه عباس اول علیه عثمانیها و ترغیب وی به انعقاد قرارداد دوستی با دول اروپایی در سال 1007 هجری وارد ایران شدند. در آن هنگام شاه عباس در قزوین بود و برادران شرلی را به حضور پذیرفت و مورد تفقد قرار داد. شرلیها در قزوین در چندین مجلس جشن و سرور شاهانه شرکت داشتند. یکی از این مجالس، در سفرنامه ایشان این گونه گزارش شده است:”... وقتی پادشاه به میان آن آمد به ”سر آنتوان“ اشاره کرد که پیش آن صندلی باشکوه برود و با شخص اول و سایر وزرای خود ایستاده به سر آنتوان فرمود که بالای آن صندلی بنشیند. ولی سر آنتوان به زانو افتاد، از پادشاه معذرت خواست و گفت که چنین جای ملوکانه سزاوار نشستن من نیست، زیرا که من تابع آن اعلیحضرت هستم. پادشاه به سر مرتضی علی قسم خورد و گفت باید در این صندلی بنشیند و هر کس از ایرانیان که عزیزتر از او نباشد، اگر از این مطلب اکراه داشته باشد سر او را خواهم برید و حکم کرد که بدون ترس آنجا بنشیند. سر آنتوان اطاعت کرد و پادشاه او را بوسیده گفت برادر فی الحقیقه تو شایسته اینجا هستی. بعد امر کرد که صندلی دیگری برای «مستر روبرت شرلی» بیاورند و چون آوردند او هم پهلوی برادر خود نشست و پادشاه امر نمود که همه ماها دور صندلی سر آنتوان بر روی قالی چهار زانو بنشینیم. بعد با طبل و نقاره، خوانچههای ضیافت به میان آمد که 24 نفر از نجبا می آوردند. وقتی طبال ها و نقارهچیها رفتند اهل طرب به میان آمدند. 20 نفر زن با لباس های فاخر میخواندند و به صدای موزیک میرقصیدند.“ (نوربخش، 1370، صص176-174("
http://www.hawzah.net/Per/Magazine/is/015/IS01502.ASP
این مطلب ادامه دارد...
نظرات شما: نظر