• وبلاگ : حكومت اسلامي
  • يادداشت : بيعت، پيمان، رأي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلامي دوباره به شما دوست عزيز
    همانطور که قبلا ذکر شد پيامبر اسلام و نيز حضرت علي به گواهي تاريخ به خواست اکثريت جامعه خود به حکومت رسيدند
    خليفه اول با حمايت شيوخ قبايل.خليفه دوم بنا بر وصيت خليفه اول و خليفه سوم در يک شوراي 6 نفره به عنوان حاکم انتخاب گشتند اما خليفه چهارم(حضرت علي)بنا به خواست اکثريت مردم به حکومت رسيد و خود هرگز ادعاي حکومت ننمود با اين همه جالب است که اکثريت انديشمندان . تسنن را نسبت به تشيع راستين به دموکراسي نزديکتر ميپندارند و جالبتر اينکه بعضي شيعيان نيز بر آن معترفند!!!
    فرموديد هيچ سند معتبري در دست نيست که حضرت علي با کسي غير از پيامبر از روي ميل و رغبت بيعت کرده باشد اما آنچه که مسلم است ايشان با سه خليفه قبل از خود بيعت نمود و دليل بيعت نيز کاملا مشخص است چون اکثريت جامعه متمايل به ديگران بودند(اينکه اين تمايل درست بود و يا اشتباه مبحث ديگري است)پس بنا بر اصول دموکراتيک . ايشان به احترام خواست اکثريت جامعه بيعت نمود.

    در مورد کلمه بيعت من نيز کاملا با شما هم عقيده ام و معتقدم که در بعضي از مواقع براي برقراري عهد و پيمان بيعت صورت ميپذيرفت اما همانطور که قبلا ذکر شد در مواردي ديگر مانند حکميت و داوري و نيز انتخاب حاکم و حتي انتخاب دين در آن دوران اين عمل (بيعت) انجام ميگرفت (امروزه نيز تقريبا همين روش رايج است)
    و کاملا مشخص است که اصل عمل يکي است اما ماهيت آن متفاوت است.پيامبر وقتي مردم را به اسلام دعوت مينمود آنان در پذيرفتن آن مختار بودند و اگر ميپذيرفتند يعني اسلام را انتخاب ميکردند (تاکيد دوباره بر کلمه انتخاب ميکنم)آنگاه با پيامبر بيعت مينمودند.
    در مورد امامت من نيز معتقدم امام از جانب خدا تعيين ميگردد اما حاکم از جانب مردم انتخاب ميشود و جمع اين دو (امام و حاکم)در صورتي واجب است که اکثريت مردم خواهان آن باشند در غير اين صورت واجب نيست و اين سخن نه يک نظر شخصي بلکه حرکت و روش ائمه شيعه در هر زمان است و اصل اين تفکر نيز کاملا دموکراتيک است يعني خواست اکثريت مردم شرط تعيين حاکم است

    در مورد ابن هشام منظور من سخني بود که از پيامبر نقل شد و من آنرا مورد تشکيک قرار دادم و آنچه که از پيامبر خدا نقل شود آنگونه که جنابعالي خود واقفيد ميتوان آن را حديث نيز اطلاق نمود اما مهم آن است كه چه كسي آنرا بازگو ميكند.پاينده باشيد
    ياهو

    پاسخ

    به نظر مي رسد عرض بنده در باره ي فلسفه ي توجه اسلام به عموم را نخوانده يا تغافل مي کنيد و هر بار سخن خود را تکرار مي فرماييد. قبول داريد که امام از جانب خدا تعيين مي شود اما حاکميت او را از مردم مي دانيد با اينکه حاکميت يکي از شؤون امامت است. و نقش مردم فقط تشخيص و تسليم شدن در برابر آن است. (الاسلام هو التسليم).يا حق
    سلام... با تشكر از مطالب ارزنده ي شما... سوالي هميشه ذهنم را آزار مي دهد كه مي خواستم از شما بپرسم: چه شد كه مردم با وجود ديدن عدل علي اخلاص علي و نيكي او .... راضي به معاويه شدند؟ با تشكر
    پاسخ

    به نام خداسلام و ممنون از لطف شمابراي رسيدن به پاسخ اين سؤال بايد با وضعيت اجتماعي و فرهنگي آن زمان آشنا شد که در بارش کتاب ها و مقاله هاي زيادي نوشته شده، البته مبحث خوبيه اگه بهش بپردازيم.اينجا فقط همين قدر عرض کنم که اونقدر شناخت مردم از حضرت علي عليه السلام کم بود که او رو با معاويه مقايسه مي کردن. تازه بعد از تسلط معاويه تا صد سال اون حضرت رو تو نمازهاي جمعه و جماعت سب و لعن مي کردن و نذر لعن علي داشتن!!!!!!از مظلوميت حضرت هرچي بگيم کم گفتيم.